شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است
همیشه ما محدود تریم.... قبل از ساعت 8 شب باید خونه باشیم... شب نمیشه بیرون از خونه بمونیم... ارث ما از اموال پدر کمتره... ظرف بشوریم،غذا بپزیم،خونه تمیز کنیم، آخرشم آقا پر روی پر رو بگه این چیه پختی؟ این چه وضع تمیز کردنه! هرچقدرم خوب رانندگی کنیم 1بارشو خراب کنیم دیگه دست میگیرن که بابا زن رو چه به رانندگی حالا خودشون رو نمیگن که چه سوتی های خفنی در حین رانندگی میدنااااا(به شخصه دیدم) باید 9 ماه حاملگی رو تحمل کنیم،بعد که بچه به دنیا اومد شب تا صبح خواب نداشته باشیم که نی نی شیر میخواد... آقا هم راحت خوابیده و خور و پفش رفته تو هوا،با صدای بچه از خواب میپره که:ساکتش کن میخوایم بخوابیمااااا.... ما هم که بوق!!!خواب واسه ما حرامه!!!! زن رو چه به خواب.... میری بیرون مانتو،روسری،کیف،ساق دست، هد،حجاب،لباس مناسب که بهت گیر ندن.و و و و ...... آقا راحت 1 تیشرت و شلوار میپوشه و بیرون.... هییییییییی..... خلاصه اینکه اینجوریه!!!! ولی با این همه مشکلات و محدودیت ها اگه بخوام یه بار دیگه متولد بشم ترجیح میدم بازم و صد هزار بار دیگه هم دختر به دنیا بیام.....
Design By : RoozGozar.com |